History

برایان ملکو :
1- اسم مستعار : Smiler , molks
2- قد :m) 5'6"(1.68
3- تولد : 10 دسامبر 1972
4- ملیت : US / UK
5- گیتاریست, خواننده, لیریست (شاعر ) , و رهبر گروه پلاسیبو
6- تاتر را در دانشگاه Goldsmiths گذراند.
7- گیتار الکتریک, بیس , ساکسیفون و پیانو از سازهای دیگریه که می نوازه .
8- به زبان فرانسوی تسلط داره
9- موهاشو مشکی رنگ کرده
10- در 14 سالگی با دختر 16 ساله ی فرانسوی آشنا می شه .
11- در 16 سالگی اولین homo شو تجربه کرد .
12- گیاه خواره
13-Marlboro light می کشه .
14- به نقاشی های غم انگیز علاقه داره .
15- در 2005 مدل Calvnkline شد.
16- برایان همیشه راستگویی و انتخاب می کنه چون معتقده این کار به طرز شگفت انگیزی درسته .
مورد علاقه ی برایان :
آرایش, لباسهای دخترانه, سیگار, آهنگهای تند, Blody mary .
تنفرات برایان :
ریش تراشیدن , شکمش , سینه هاش , هیجان بیش از حدش و بی فکریش .
دیگر :
پدر و مادر برایان در 2001 در حادثه ی آتشسوزی از دنیا رفتند . و Barry برادر بزرگتر او هنوز مواظب وضعیت مالی اونه .
History :
متولد شده : از پدر آمریکایی ( بانکدار ) و مادر انگلیسی مسیحی . و یک برادر 10 سال بزرگتر دارد .(باری). در زمان کودکی ملکو خانواده ی او به کشور های متعددی نقل مکان کردند . او در 1990 برای تحصیل تاتر به دانشگاه Goldsmiths به لندن رفت .
برایان شرح داد که در دوره ای از کودکی اش شدیدا احساس تنهایی و غریبی می کرد . او در 11 سالگی شروع به آرایش کرد . در آن زمان اون یک بازیگر در مدرسه ی تاتر بود .وقتی برایان در خونوانده ی سختگیری رشد کرد که بازیگری را ناپسند می دانستند , ( پدرش می خواست که اون یک بانکدار بشه ) و قصد داشتند از تحصیل محرومش کنند , اون آدم سرکشی شد و تظاهر به دوجنسگی کرد . لاک , Lipstick , خط چشم ! و شروع به گوش کردن آهنگهای Punk و Rock کرد . و بعد از نوجوانی اون Bis*xual شد .
استفان و برایان در یک مدرسه تحصیل می کردند ولی هرگز دوست نبودند . وقتی ملکو برای تحصیل تاتر به لندن رفت, در یک ایستگاه مترو جنوبی با استفان السدال روبه رو شد :
یک شب که برایان در ایستگاه مترو جنوبی منتظر بود سرنوشت روش زندگی او را عوض کرد ...
وقتی اون استفان را شناخت از دیدن شخصی که متعلق به خاطرات گذشته ی او بود فریاد بلندی کشید : " استفان السدال !" قد بلند , بلوند و به سوئد می رفت . یک صدای ضعیف اسمش را صدا کرد . ... " برایان ملکو ؟؟؟" او مطمئنا نفهمیده بود که این Lady boy که در مقابل اوست همکلاشی اش بوده یا نه .
... برایان فاش کرد که اون فقط یک بازی بود برای اینکه اونشب اونو دست بندازه . استفان واقعا نمی خواست با او باشد . اما برایان پافشاری کرد . استفان یه لحظه احساس کرد با دوستی بی مقدمه ی برایان راحت نیست .
استفان مودبانه شماره ی تلفن او را خواست . با صحبت های طولانی تر برایان توانست او را متقاعد کند که سوابق او را ببیند .
و این شاهکار ها بود که باعث شد استفان قانع شود که باند باید ساخته شود و برایان خواننده باشد . ... استفان گفت : " من برای تو بیس می نوازم " .
برایان و استفان به زودی سوابق شخصی شان را برای دیگران آشکار کردند .
"من homos*xual هستم ... " این را استفان آرام و با خجالت گفت .
" خوب, این زیاد مهم نیست . منم Bis*xual هستم . " و برایان این را بی پروا گفت .
و آنها ساعتها از شب را گذراندند و چیز های مشترک بیشتری کشف کردند .
" ما همدیگر را رها نمی کنیم . "

برایان باید توصیف کند تحمل رنجهایش را در شب های بعدی زندگیش....
2006... تلخ ترین اتفاق زندگی بری بعد از سال ها .
در 2006 "هلنا برگ" و برایان بر اثر اختلافاتی از هم جدا شدن . و در اواخر آن سال هلنا با خبر بار دار بودنش برایان را سوپرایز کرد. (و البته تصمیم گرفت که خودش از بچه ""Coddy مراقبت کند .)
با بچه دار شدن برایان درست زمانی که او و استفان السدال بیشتر از این نمی توانستند عاشق هم باشن استفان کسی که بیشتر از سیزده سال سابقه ی زندگی مشترک با برایان داشت تصمیمی متفاوت با انتظار همه گرفت :
- برایان , می دونم که از هلنا جدا شدی , ولی ما دیگه نمی تونیم ادامه بدیم .
- چی؟... چرا؟!
- چون حالا تو صاحب یه خونواده ای.

گفته های صادقانه ی برایان :
اکثر اوقات این سوالو از خودم می پرسم که چه چیزی باعث شد همه چیز تغییر کنه . ساده ترین جواب اینه : پدر شدن و شهرتم . ولی در واقع من خودمو از جواب دادن به این سوال ناتوان می بینم .
می تونم به خاطر بیارم که توی ساختن آلبوم "Meds" چقدر سختی کشیدم و هر سه تای ما واقعاً ساده ایم. گذشته رو به خاطر میارم, استف و خودمو که در هر وقت ناهار سی دقیقه تا استدیو با پای پیاده راه می رفتیم . ما خوشبختی مونو باور نمی کردیم و عین بچه هایی که از مدرسه فرار کرده باشن بازی می کردیم. و به یاد میارم "براد وودس" چغلی مونو می کرد و بعد صدامون می کرد و به برنامه ی "Simpson" دعوتمون می کرد .
و اینجا ما آلبوم "Meds" را می ساختیم , اون آلبوم هیج چیزی رو که من می خواستم یا انتظار داشتم رو بر نمی گردوند . ولی اون بهترین چیزی بود که می تونستم انجامش بدم . حد اقل این چیزیه که به خودم می گفتم .
به دختر و پسرا می گم که از زندگیتون لذت ببرید . ما نمی تونیم . خواهش می کنم که هرگز افسرده نشید .